امشب تولد پسر خاله من "پرهام" بود.خونه ی خاله جون دعوت بودیم.دیر رسیدیم چون بارون میومد وحسابی ترافیک بود.خاله جون برای آقا پرهام کیک پخته بودن و قرار بود با همون کیک برای کیارش هم یه جشن کوچولو بگیریم با چند تا عکس.آخه مامان بزرگ همسرم فوت شدن و نمیتونیم جشن بگیریم.این شد که من به آقای پدر گفتم برن از قنادی پایین خونه ی خاله شمع 1 بگیرن ولی ایشون حوصله نداشتن....در نتیجه بابا جون این زحمتو کشیدن و توی قنادی اینقدر ذوق زده شده بودن که جلو جلو یه شمع 2 هم برای سال دیگه ی نوه شون خریده بودن.با اون شمع 1 و کیک کلی عکس گرفتیم و بعدش در کمال ناباوری کلی هم کادو گیرمون اومد .اولیش هم یه کامیون بزرگ بود که دایی جون رضا زحمت کشیده بودن و کیارش...